لارستان » عنوان عمومي منطقه اي در جنوب شرقي استان فارس است. اين ناحيه به دليل واقع شدن در پس كرانهُ خليج فارس ، در طول تاريخ ، اهميت داشته است. در قرون هشتم و نهم و دهم قمري تجّار اين منطقه با محافل تجاري خليج فارس و اقيانوس هند رفت وآمد و مراوده داشتند. رواج سكّه « لاري » در اين دوره نشان از رونق اقتصادي آن دارد. در سالهاي حضور پرتغالي ها در خليج فارس ، امراي لارستان بارها به مثابه مرزداران ايراني با آنان جنگيدند و از تماميت اراضي كشور خود دفاع كردند. لارستاني ها در اخراج پرتغالي ها از قشم و هرموز نقش بسيار مهمي ايفا كردند.

در سال هاي حكومت شاه عباس بزرگ ، شهر لار يكي از مهم ترين ايستگاه هاي كارواني مسير اصفهان به خليج فارس بود و انگليسي ها و هلندي ها دفاتر تجاري خود را در آن مستقر كرده بودند. مسافران اروپايي عصر صفويه در سفرنامه هاي خود توضيحات مفصلي دربارهُ ويژگي هاي اجتماعي _ اقتصادي لارستان ارائه كرده اند.

لارستان از لحاظ فرهنگي قرابت و نزديكي خاصي با فرهنگ بوميان ساحل نشين دارد و بسياري از ويژگي هاي سنتي اين مناطق را داراست. حيات اقتصادي و اجتماعي اين منطقه تحت تأثير تحولات خليج فارس قرار دارد. به دليل اين وابستگي بخش هاي بزرگي از تجّار و كسبهُ لارستان به سواحل خليج فارس مهاجرت كرده اند. هم اكنون اين مهاجران در كشورهاي كويت ، بحرين ، قطر ، امارات متحده عربي ، عربستان و عمان به كسب و كار مشغول اند و زادگاه خود را فراموش نكرده اند. پس از انقلاب اسلامي بسياري از مؤسسه هاي آموزشي و خدماتي در منطقهُ لارستان به همّت و خودياري اين مهاجران ساخته شده است. وجود زبان لارستاني با لهجه هاي مختلف آن ، ديگر ويژگي مهم اجتماعي اين منطقه است. زبان لاري بازماندهُ زبان هاي ايران پيش از اسلام است كه اكنون در ميان اقشار مختلف آن رايج است و عامل پيوستگي مردم آن به شمار مي رود.

اين منطقهُ كهن و باستاني اكنون با همّت مردم زحمت كش و تلاش گر خود شاهد دوران شكوفايي و رشد اجتماعي است و آيندهُ خوبي را پيش رو دارد. گسترش مراكز آموزش عالي دركلّيهُ بخش و شهرهاي آن نويد آيندهُ رو به رشد و چشم انداز فردايي بهتر براي لارستان و مردم خونگرم آن است.

لارستان پيش از اسلام

كهن ترين بناي تاريخي لارستان – مربوط به دوران اشكانيان در دو هزار سال قبل – آتشكدهُ كاريان ( kāryān ) است ،‌كه يكي از سه آتشكده بزرگ ايراني در دوران قبل از اسلام است و نام آن را به زبان فرس قديم ، « آذر فَرَنْبَعْ »‌گفته اند. بناي اين آتشكده اكنون به صورت تلي از خاك به نام تمب تشي ( tomb taši ) ، در نزديكي روستاي كاريان ، از توابع بخش جويم به چشم مي خورد. آگاهي ما از تاريخ لارستان پيش از اسلام بسيار اندك است. بر اساس آنچه دراسطوره ها و افسانه هاي قديم ايران زمين آورده اند ، گرگين ميلاد از پهلوانانِ باستان ، بنيانگذار شهري بود كه با نام او به لاد( lād ) شهرت يافت. چنانچه مطابقت تاريخي گرگين ميلاد با مهرداد اشكاني پذيرفته شود ، مي توان اظهار كرد كه شهر لار قريب دو هزار سال پيش بنا شده است. طبق روايات موجود ، پس از گرگين ميلاد فرزندان آن پهلوان افسانه اي ، نسل اندر نسل به حكومت اين منطقه منصوب شده اند و تا سال 1015 ق ، پادشاهي شان بر جاي بوده است.

وجود راه هاي باستاني كه از فيروز آباد و استخر از طريق خنج، و علامرد شت ( alāmarvdašt ) و فال ( fā l ) به طرف بندر باستاني سيراف ، و جنوب مي رفته است و آثار بر جاي مانده در اين مسير ، از نشانه هاي وجود فرهنگ و تمدن پيش از اسلام در اين منطقه است. نام اين شهر در متن هاي تاريخي پيش از اسلام به شكل هاي مختلف آمده است كه از آن جمله در شاهنامهُ‌ فردوسي لاد و در تاريخ طبري اَلار ( alār ) و در متن هاي ارمني پيش از اسلام گلار ( gelār ) ذكر شده و مشخص مي شود كه نام كنوني برگرفته از اسامي پيش از اسلام مي باشد كه در طول زمان ، به دلايل مختلف ، تغيير شكل يافته است.

آنچه از جمع بندي تاريخ اين دوره مي توان ذكر كرد ، اين است كه منطقهُ لارستان پيش از اسلام ، به دليل وجود آتشكدهُ كاريان و نيز عبور جاده هاي كارواني مسير سيراف از نواحي شمالي آن ، داراي اهميت خاصي بوده است و همين امر باعث شده تا در اوايل دورهُ اشكانيان مراكز شهري مختلفي به وجود آيد ؛ كه از آن جمله مي توان شهرهاي لار ، اشكنان ( eškanān ) ، خنج ، كاريان و فرشته جان ( ferešte jān ) را نام برد.

از جمله بناهاي تاريخي پيش از اسلام در لارستان آتشكدهُ كاريان ، قلعهُ اژدها پيكر در لار ، آتشكدهُ محلچه ( mahlačeh ) در بين راه اصلي لار به شيراز ، قلعهُ سفيد خنج ،‌قلعهُ فرشته جان ، قلعهُ ايلود ، كاروان سراهاي واقع در بين جادهُ خنج ، قلعهُ ايلود ،‌ كاروان سراهاي واقع در بين جادهُ خنج به فال و فال به سيراف ، قلعهُ جبرئيل در بنارويه ، قلعهُ كيقباد در جويم ، و آثار و بقاياي جادهُ باستاني عصر ساساني بين جويم و جهرم و بين فال به سيراف و فيروزآباد به خنج و خنج به كاريان را مي توان ذكر كرد.

قلعه افسانه اي اژدها پيكر : شهر لار در سينهُ قلعه اي بزرگ و باستاني قرار دارد كه آن را اژدهاپيكر مي نامند. قدمت آثار و بقاياي آن به دورهُ ساساني باز مي گردد ( پوهندا ، 1986 ، ص 66 ). استحكامات و تأسيسات داخلي آن چنان محكم و استوار بوده است كه در قديم آن را طلسم كياني مي ناميده اند ( منجم ، 1366 ، ص 214 ). برفراز اين كوه عظيم ، چاهي از دل سنگ تراشيده شده كه به دولاب مشهور است و دربارهُ آن داستانها و افسانه هاي بسياري گفته مي شود كه قديم ترين اين روايات در تحفةالغرائب ، از نوشته هاي عصر صفويه آمده است كه عيناً نقل مي شود :

«‌ از قلّه كوه تا به قعر آن سنگ تراشيده اند. گويند در آن چاه گنجي عظيم و ماري موكّل است و كسان به طلب آن گنج بسيار رفته اند و كشته شده اند. گويند در زمان شاه عباس ثاني حاكم لار ، سيدي را در آن چاه فرستاد ، بعد از مدتي مديد او را بيرون آوردند. نقل كرده كه چون داخل چاه شد م چندين هزار شميشر ديدم كه در اندرون چاه از چپ و راست ب ر يكديگر مي خورد. چون من دعا و قرآن همراه داشتم شنيدم كه شخصي مي گفت كار به وي مداريد كه كلام الله با وي است. از آن جا گذشتم و قدري راه كه به ته چاه رفتم باز چندين هزار تير مي انداختند ، به وسيلهُ قرآن و دعا از آن جا گذشتم و به ته چاه رسيدم. بعد از زماني تختي ديدم و مردي در بالاي آن نشسته نوراني و ريش سفيد ،‌ سلام دادم. جواب داد و گفت : به « عوض بيگ »‌بگو كه از ما چه مي خواهي ، آقاي تو عباس از اين مال بهره ندارد ، الاّ‌ دسته خنجري و يك اشرفي. خنجر را داد كه به « عباس »‌ بده ،‌ اشرفي را داد كه به «عوض بيگ » بده . قدري خاك به من داد و گفت : ببين.چون نظر كردم چهار خيابان عظيم ديدم در اين چاه. دو خيابان تا چشم كار مي كرد ظروف و اواني طلا و نقره بود و زر و جواهر بسيار خروار خروار بر هم ريخته و در خيابان ديگر سپاهي مكمل ايستاده بودند. گفت : اين مال و سپاه از قائم آل محمد است. برو بگو كه تا سرچاه را بپوشند و به حال خود باشد كه ضرر به او مي رسد. »

( سفر نامه ِ فيگوئرا ترجمه محمد سميعي ، 1363 ، ص 73 و 74 )

تركيب قومي و نژادي

مردمي كه در ناحيهُ لارستان قديم ( شهرهاي بندرلنگه ، لامرد ، بندرعباس و لارستان ) زندگي مي كنند ، در سه دورهُ مختلف به اين ناحيه مهاجرت كرده ،‌ در آن ساكن شده اند.

دورهُ اول كه از قرن اول تا پنجم قمري تداوم داشته است. در اين دوره دو گروه قومي بزرگ وارد منطقه لارستان شده اند گروه اول در تاريخ به نام اقوام لاري و لاروي ( مسعودي ، 1344 ، ص 167 ) از تيره هاي اصيل آريايي محسوب ميشدند و به زبان ويژه اي معروف به لاري تكلم مي كرده اند سكونتگاه اوليهُ آنان مناطق صيموره ، سوباره و تانه معروف به سواحل لاري در مجاورت درياي لاروي ، از سواحل جنوبي هندوستان بوده است. ( مسعودي ، همان ، ج1 ص167 )

احتمالاً اقوام لاري در حملهُ نيروهاي مسلمان به سواحلِ هند ناگزير به مهاجرت گسترده به سمت خليج فارس و نواحي پس كرانه اي آن شده اند. ابن حوقل ، كه در نيمهُ دوم قرن چهارم قمري از فارس ديدن كرده اقوام لاري را در فهرست طوايف كوچ رو فارس ذكر كرده است. ( ابن حوقل ، 1366 ، ص40 ) مهاجرت گستردهُ طوايف جت ( jat ) از آريايي هاي اصيل نواحي نام برده به سمت لارستان قديم ، در اوايل قرن پنجم قمري و پس از حمله گستردهُ سلطان محمود غزنوي به منطقهُ سومنات صورت گرفته است. ( گرديزي ، 1347 ، ص 48 ) ابن بلخي نويسندهُ فارس نامه در اوايل قرن ششم قمري از ابوالقاسم جاتي به عنوان سركردهُ قبايلي درنواحي جنوب ياد كرده كه در خدمت عضدالدوله ديلمي بوده است. ( ابن بلخي ، 1363 ، ص 141 ) شواهد تاريخي نشان مي دهد كه اين گروه مهاجر در قرن پنجم قمري ، مركزي براي استقرار خود پيدا كرده ، آن جا را «‌ لار » ناميده اند.

گروه دوم دسته هاي مهاجر از اعراب طايفهُ جلندي ( jollandi ) هستند كه در اوايل قرن هاي اسلامي ، به سواحل جنوبي مهاجرت كرده ، بعدها در ناحيه جويم در شمال لارستان كنوني ساكن شده اند. نام رئيس قبيلهُ اين اعراب احمد بن الحسن الازدي بوده ، ‌و از اين رو جغرافي نويسان قرن هاي آغازين اسلامي اين منطقه را جويم ابي احمد ناميده اند. ( وثوقي ، 1375 ، ص 26- 16 ) اين گروه از يمن و عمان ساحلي به نواحي جنوب ايران مهاجرت كردند و بعدها تحت تأثير فرهنگ ايراني قرار گرفتند و حتي زبان آنان به لاري تغيير يافت.

دوره دوم كه از قرن پنجم تا دهم قمري تداوم داشته است. در اين دوره گروه هاي زيادي از تركان سلجوقي به نواحي لارستان مهاجرت كرده اند كه بازماندگان آنان هم اكنون در خنج ساكن هستند. حملهُ مغولان نيز باعث مهاجرت گروه هاي زيادي از طوايف تركمان و مغول به لارستان شد كه بيشتر آنان در نواحي لامرد و در منطقه اي به نام تراكمه ( tarākomeh ) سكونت گزيدند. در قرن هفتم قمري مهاجرت تعداد زيادي از سادات بني عباسي به نواحي جنوب و جنوب شرقي لارستان صورت گرفت كه مقبرهُ رهبر آنان به نام شاه سيف الله قتال در روستاي عمادده ( emāddeh ) واقع است. ( بستكي ، 1339 ، ص 46 )

دوره سوم كه داراي اهمّيت بسياري است و از قرن يازدهم قمري شروع شده ، تا كنون ادامه دارد. پس از آن كه شاه عباس صفوي در سال 1010 ق لارستان را فتح كرد ، دو تغيير عمده در زندگي اقوام ساكن منطقه به وجود آمد. تغيير اول ورود گستردهُ اقوام ترك و لر به لارستان است ، ( طوايف و تيره هاي مختلف قشقايي ، دولخاني و نفر ) كه اكنون در منطقه ساكن هستند. هم چنين اقوام لر نيز در منطقهُ لامرد و نواحي شمالي خنج ساكن شدند و مهم ترين آبادي و محل سكونت خود را گله دار ناميدند. تغيير دوم تقويت روز افزون تشيع در منطقهُ لارستان بود كه از دورهُ صوفيه تا كنون ادامه داشته است. از اين دوره به بعد لارستان داراي دو نوع تركيب مذهبي تسنّن و تشيع شده كه جلوهُ خاصي به حيات اجتماعي آن داده است.