شهر آفتاب
من مستم از نگاه تو ای شهر آفتاب دلبسته ام به رای توای شهر آفتاب
شب را زدودی از دل تاریک بندگان دل روشن از صفای تو ای شهر آفتاب
باور نمی کنم که تو اینگونه گشته ای این باشد از خدای تو ای شهر آفتاب
چشم جهان بسوی تو افکنده است وبس گوشش پر از ندای تو ای شهر آفتاب
هر کس به دیدن تو قدمدر رهت نهاد دارم بسر هوای تو ای شهر آفتاب
یک ذره گشته ام که رسم بر وصال تو جانم کنم فدای تو ای شهر آفتاب
تو وادی مقدسی و حرمتت بجاست صد بوسه میزنم بپای تو ای شهر آفتاب
این نخبه مات برزخ زیبای یار شد هم قامت رسای تو ای شهر آفتاب
کتاب کلیات دیوان نخبه
اثر: محمد حسین نخبة الفقهایی
شهرستان لار
اين شهر در جنوب استان فارس، در حدفاصل شهرستانهاي داراب، جهرم، فيروزآباد و استان بوشهر و هرمزگان واقع شده و مساحت آن 667/33 كيلومتر مربع است، از نظر وسعت بزرگترين شهرستان استان فارس به شمار ميرود و ارتفاع آن از سطح دريا 915 متر ميباشد .
جمعيت
اين شهرستان، برابر سرشماري سال 1355 داراي 183،921 نفر و مطابق سرشماري سال 1370 دارای202،000 نفر جمعيت است.در سال 1383 جمعیت این شهر برابر با 982،225 نفر بوده است. از نظر تقسيمات كشوري شامل شش بخش: مركزي، جويم، خنج، اوز، گراش و بيرم ميباشد.
لار امروز شامل دو بخش نزديك بههم است، بخش جديد پس از زلزلهء سال 1339ش. در شش كيلومتري شهر كهن بنا شده، با يك بزرگراه به آن پيوند خورده است.
شهر قديمي لار در دامنهء كوهي قرار دارد كه بر فراز آن بقاياي دژي به نام »اژدها پيكر« موجود است. شهر با كوچههاي تنگ و ديوارهاي بلند خانهها مشخص است، كوچهها اغلب در جهت آبانبارها كشده
شده، بافت قديمي شهر متأثر از وضعيت آبانبارها ميباشد. منازل شامل حياطي است كه در چهار طريف آن ساختمان قرار دارد و هر سمتي براي فصل معيني مناسب است. اين خانههاي كاهگلي داراي بدگير و سرداب براي مقابله با گرما ميباشند. متأسفانه اين ويژگي، كه از اصول معماري سنتي مناطق گرم و خشك شمرده ميشود، در لار جديد لحاظ نشده است.
بيتوجهي طراحان اين شهر را بايد در شاخصهاي اقليمي درجهء حرارت و بارش جست و جو كرد. درجه حرارت بارندگي حكايت از خشكي حاكم بر اين شهر دارد، بطوري كه مجموع تبخير ساليانه به بيش از سه هزار ميليمتر ميرسد كه حدود 16 برابر بارش متوسط ساليانه (حدود 188 ميليمتر) ميباشد. بنابراين در طراحي و ساخت شهرهاي مناطق گرم و خشك مانند لار، ميبايست از تكنيكها و امكاناتي استفاده نمود كه نه تنها اثر اين عوامل نامساعد جوي را تشديد نكند، بلكه از آثار مضّر آن نيز بكاهد، امّا در شهر جديد لار به اين واقعيات توجه كافي نشده است،و خانهها با شيرواني-كه مخصوص شهرهاي برف و بارانخيز است-مسقف شده است.
ويژگيهاي اقتصادي
كشاورزي و دامپروري بيشتر نيروي كار منطقه را جذب كرده، صنعت و خدمات پيشهء عمدهء اهالي است: كم آبي، هواي نامساعد و شوري اراضي اين شهرستان، بويژه در نواحي جنوبي، كشاورزي را با محدوديتهايي روبهرو كرده است. محدوديتهايي كه وابستگي به باران را بايد مهمترين آنها دانست. در بارندگيهاي لارستان دو ويژگي به چشم ميخورد: اوّل اينكه بيشترين بارندگي در ماههاي دي و بهمن صورت ميگيرد، زمان بارش اندك و به علت سردي هوا ميزان تبخير پايين است.
دوم اينكه كمترين بارندگي در تير و مرداد يعني گرمترين ماههاي سال تحقق مييابد. در سالهاي اخير به همت كشاورزان، اين منطقه در رديف ساير شهرهاي زراعي استان قرار گرفته، آنگونه كه آمار و ارقام نشان ميدهد فروش گندم مازاد بر مصرف زارعان مناطق مختلف لارستان كه در سال 1367 معادل 3300 تن بود، در سال 1372 به 35500 تن افزايش يافته است.
جويم، درز و سايبان، شرفويه، صحراي باغ، دهكويه، بريز، كاسهدار، سيفآباد، كورده، خنج و گراش از مناطقي هستند كه استعدادهاي سرشاري براي كشت گندم دارند.
مهمترين محصولات لارستان، گندم، جو، خرما، پنبه و صيفيجات ميباشد. دامداري به صورت كوچنشيني و سنتي در اين منطقه رواج دارد و معادن سنگ ساختماني، گچ و آهنك مورد بهرهبرداري قرار گرفته است.
كارخانهء سيمان لارستان يكي از پروژههاي مهم استاني به شمار ميرود، كه در راستاي بهينهسازي اقتصاد منطقه و ايجاد فرصتهاي شغلي با مشاركت مردم مراحل اجرايي آن آغاز شده است. راهاندازي اين كارخانه ميتواند علاوه بر تأمين نياز سيمان لارستان زمينهء صادرات آن را نيز فراهم آورده، منطقه را از حالت مصرفي صرف به سوي توليد و باروري سوق دهد.
روند شاخصهاي مراكز توليد نشانگر اين واقعيت است كه تحرك، اشتغالزايي، رونق كار و بهبود وضعيت اقتصادي-اجتماعي تنها در سايه توليد و فعاليتهاي صنعتي تحقق مييابد. بنابراين با ايجاد مراكز صنعتي و اقتصادي ميتوان اين منطقه را پويا و متحول كرد.
تأسيس چنين مراكزي با عنايت به اينكه اكثر مردم براي امر اشتغال به كشورهاي حاشيهء خليج فارس مسافرت ميكنند و با درآمدهاي فراوان به زادگاهشان باز ميگردند، امري قابل دسترسي و امكانپذير مينمايد.
صنايع دستي، بيشتر شامل سفالگري و حلواپزي، نيز در مراكز اين شهرستان رواج دارد. حلواي مسقطي، حلواي معروفي است كه به عنوان سوغات لار، شهرت يافته است.
مهوه غذاي سنتي منطقهء لارستان است، كه با شيوهاي خاص و مهارتي ويژه، توسط زنان ساخته شده، فقير و غني از آن بهره ميگيرند. و آن را از ساختههاي مادر گرگين ميلاد ميدانند.
انقوزه، كه در كوهستانهاي لار به دست ميآيد، مصرف دارويي دارد و يكي از اقلام صادراتي منطقهء لارستان به خارج از كشور ميباشد. درخت آن به اندازهء يك متر و نيم، برگش شبيه برگ كلم و گل آن چتر مانند است.
»چون انقوزه در نواحي گرم لار و ساير مناطق شبيه آن ميرويد، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه اين گياه به آب و هوايي گرمتر و ارتفاعي كمتر نياز دارد. بيشتر محصول صمغ انقوزه به هندوستان صادر ميشود و در آنجا مصارف خوراكي دارد. مصرف طبي آن در ايران بسيار است و بخصوص در درمان رعشه و تشنج به كار ميرود.«
لار ولايتي است حارّه و آبش ناگوار است
و امّا ميرسيم به مشكل هميشهء لار؛ يعني آب. منطقهء لارستان در زمينهء كمبود سفرههاي زيرزميني آب شيرين، يكي از محرومترين مناطق كشور است و در طول تاريخ همواره تازيانهء تشنگي را بر گُرده خويش متحمل شده است.
مردمان پيش از اين، با بهرهوري از استعدادهاي ذاتي خود در ساخت بركه، دهنشيرو قنات، توانستهاند گوشهاي از مشكلات مربوط به كمبود سالانه آب را برطرف سازند، ولي با اين حال مشكل همچنان باقي است. استفاده از بركهها هم اكنون نيز امري عادت است و با وجود غيربهداشتي بودن آنها چارهاي ديگر به نظر نميرسد. هرچند شبكه آبرساني شهر لار در سال 1338 مورد بهرهبرداري قرار گرفت. در 1340 توسعهء يافت و در 1350 به همت ادارهء كل مسكن و شهرسازي استان فارس تكميل شد ولي متأسفانه عليرغم كليه اقدامهاي انجام شده، اكنون نيز شهر از وضعيت آبرساني مناسب برخوردار نيست؛ مردم همچنان از شوري آب رنج ميبرند و سازمان آب ناگزير آب شيرين چاههاي گراش را، به وسيلهء تانكر، در شهر توزيع ميكند.
در پنجاه سال پيش-1325 هـ..ش-مردم لار با تلاشهاي آيهالله سيدعلياصغر موسوي لاري، براي حل اين مسكل، سدي در منطقهء كوند (Kovand) احداث كردند، امّا گويا چندان موفقيتي در پي نداشته است.
اينك با توجه به بهرهبرداري اصولي از آبهاي سرگردان-كه يكي از اهداف ارزنده دولتمردان جمهوري اسلامي است-قرار است، پس از سالها انتظار و بررسيهاي مختلف، سرانجام پروژهء »سد سلمان« بر رودخانهء قرهآقاچ (در ناحيه قير و كارزين) به مرحلهء اجرا درآيد. اميد كه در سايهء حكومت اسلامي اين طرح 200 ميليارد ريالي هرچه زودتر، به بهرهبرداري برسد و نقيصهء آب گواراي لارستان برطرف گردد.
دروازهها و محلههاي قديمي لار
شهر لار، كه پس از زلزلهء سال 1339 ش. نيمه ويران مينمود، به همت عالي مردم بازسازي و بخش جديدي نيز، در حدود 6 كيلومتري لار قديم، بدان افزوده شده است. شهر قديم لار از چهار دروازه بهره ميبرد:
1-دروازهء شريف، كه به طرف جهرم، داراب، فسا و شيراز گشوده ميشد.
2-دروازهء غربي كه سمت گراش، ارد، فداغ بيرم، اشكنان و ... قرار داشت.
3-دروازهء جنوب كه به طرف صحراي باغ، بستك و بندرلنگه باز ميشد.
4-دروازهء شرقي كه به سوي سبعهجات و بندرعباس ميرفت.
همچنين محلههاي لار قديم از اين قرار بوده است:
1-محلهء جاشهر (كه در اثر زلزله خراب شده است)
2-محلهء سادات (در نزديكي مسجد جامعه و پشت آبانبار محدعلي بيگ ميباشد)
3-محلهء گودو (كه در اثر زلزله خراب شده است)
4-محلهء پاقلعه (در دامنهء قلعه اژدها پيكر واقع است)
5-محله خواجه فضلالله (هم اكنون واقع در جنب بنياد شهيد است)
6-محلهء پير غيب (از حسينيه بني زمان شروع و به طرف بركهء مشهور به بركه »آقا« ميباشد)
7-محلهء دمگاله (از زينبيه كنوني تا پشت قلعه امتداد دارد)
8-محلهء آقا شمسايي
9-محلهء نو (احتمالاً پس از زلزله عصر صفوي كه بافت شهري دگرگون شده ساختهاند)
10-محلهء قنبرعلي بيگ
11-محلهء كوريچان (در اطراف گورستان كنوني لار واقع است)
12-محلهء كوهويه (كووبو)
... و در آغاز »لاد« بود
سرزمين لار در آغاز تحت عنوان »لاد« شناخته ميشد و لاد يعني اساس و بنياد هر چيز. علاوه بر اين »لاد« نام يكي از پسران حكام قديم پارس بوده است. او اين شهر را بنا نهاد و بدين ترتيب نام خويش را در منطقه به يادگار گذارد. در يكي از چاپهاي شاهنامهء فردوسي اين بيت آمده است:
سپاهان به گودرز كشواد داد به گرگين ميلاد هم »لاد« داد
تغييرشكل حرف »د« به »ر« يكي از تغييرات خيلي دقيق در زبان ارمني، لهجههاي درياي خزر و گوش تاتي ميباشد. اَلار، نام يكي از دهكدههاي باستاني و ساحلي منطقه هزو و سيف يا ارسيف بوده، كه رقيب اردشير در آنجا زندگي ميكرده است. امروزه در بخش اوز، روستايي به نام »گلار« وجود دارد كه ممكن است با »گولار«ي كه »نولدكه« آلماني در ترجمهء كارنامك از آن نام ميبرد،بيارتباطباشد.
ارتفاعات شهرستان لار
رشته اول
به طور کلی لارستان بعد از نواحی کوه کیلویه، کوهستانی ترین منطقهٔ فارس محسوب میشود، وارتفاعات آن عموماً از شمال غربی به جنوب شرقی وموازی است با کرانهٔ قلهٔ «شاهین کوه» به ارتفاع ۳۳۵ متر، در جنوب گاوبندی ، وقلهٔ شمالی بندر چیرو به ارتفاع ۷۷۳ متر وقلهٔ کوه احمر به ارتفاع ۱۶۰۰ متر مروراً به رشته کوه سفید و جلگهلاور نادردون در رشته سنجول در بخش شیبکوه پایان مییابد.
رشتهٔ دوم
رشتهٔ دوم: این رشته از بخش کنگان شروع شدهاست وقلل مهّم آن عبارتند از قلهٔ گله دار ۱۴۸۵ متر، در جنوب دهستان گله دار، وقلهٔ ۱۱۰۰ متری وراوی در جنوب دهستان وراوی ، قلهٔ کوه ترنج به ارتفاع ۱۵۰۶ متر، در شمال کوه احمر ، وقلهٔ سفید کوه به ارتفاه ۱۴۶۸ متر، در شمال ارمک وکوه گارستانه به ارتفاع ۱۱۹۰ مترـ در شمال شوزار مهرکان ، وآخرین کوه به ارتفاع ۸۹۷ متر در شمال برکه دالان، این رشته کوه در شمال نیز به به رشته کوه زیر و در اقصی شمال نیز به رشته کوه دسک و رخ بندو در بخش کوخرد میپیوندد.
رشتهٔ سوم
رشتهٔ سوم: این رشته کوهها از دهستان گله دار شروع شده اند وعبارتند از کوه ظالمی به ارتفاع ۱۷۹۱ متر، کوه خواجه عادلی در دهستان تراکمه ، به ارتفاع ۱۲۲۰ متر، قلههای کلات ومروارید به ارتفاع ۱۱۶۰ متر، در شمال اشکنان، قلهٔ هنگویه به ارتفاع ۱۲۶۱ متر، در شمال فرامرزان در بخش جناحشهرستان بستک منتهی میشود..
رشتهٔ چهارم
رشتهٔ چهارم: کوهستان کاووس است، که از مشرق علا مرودشت شروع شده، در شمال بستک تمام میشود. قله یهای مهّم آن مابین ارتفاع ۱۴۰۵ و ۱۴۱۵ متر میباشد.
رشتهٔ پنجم
رشتهٔ پنجم: از شمال دهستان علامرودست شروع میشود واز دهستانهای فداغ و صحرای باغ گذشته، به بندرعباس ختم میشود. ارتفاعات آن عبارتند از قلهٔ بام برفی ۱۳۳۳ متر، قلهٔ کوه زنگی ۲۳۷۸ متر، قلهٔ کوه گراش ۱۵۸۶ متر، وقلهٔ کوه بر در شمال غربی کرمستج به ۱۷۴۵ متر میرسد.
رشتهٔ ششم
رشتهٔ ششم: از این رشته ارتفاعات مقطع شمالی لار به نام کوه گچ ۱۱۳۳ متر، کوه اژدها پیکر ۱۵۸۶ متر، کوه کاسه دار ۱۲۲۰ متر، و در کوه کوره به ۱۲۶۱ متر میرسد. در بخش جهرم ، کوه برفی در جنوب شرقی واقع شدهاست، که تا شمال بخش جویم ادامه دارد. جهت آن ، شمال غربی به جنوب شرقی است. ارتفاع قلهٔ جنوبی جهرم ۲۰۷۴ متر است، وارتفاع قلهٔ واقع در شمال جویم ۱۶۵۰ متر است. این رشته کوه تا شمال شهر قدیمی لار ادامه دارد، و دو گردنه مهم بر سر راه ارتباطی جهرم به لار که از فراز این کوه عبور میکند قرار دارند که به نامهای گردنه کتل نارنجی و گردنه بزن مشهور هستند، پس از طی نمودند پیچهای خطرناک این دو گردنه ، از سمت شمال این راه ارتباطی وارد شهر قدیمی لار میشود.
رودخانه های لار
رودخانه كوردهلارستان
کورده يک رود فصلي به طول 170 كيلومتر است. مسير كلي اين رود شمال باختري بوده و از كوه بهاش در 37 كيلومتري باختر جنوبي لار و 17 كيلومتري جنوب باختري اوز سرچشمه مي گيرد و به نام رودخانه آسياب دهستان ارد را سيراب مي كند و به دهستان خنج وارد مي گردد و از دره شمالي كوه مرز عبور کرده و از كنار روستاهاي آشنا و چاه توس مي گذرد و با مخلوط شدن با ريزابه هايي به رودخانه فيدويه تغيير نام مي دهد و از شمال روستاي كورده مي گذرد و با رود دارالميزان مخلوط مي شود و رودخانه دزگاه را تشكيلمي دهد.
رودخانه مهرانلارستان
رودخانه مهران که يک رود فصلي به طول 382 كيلومتر است از شهرستان هاي بندرلنگه و لار عبور مي کند. اين رود از كوه هفچن واقع در دهستان تراكمه در 189 كيلومتري باختر لار سرچشمه مي گيرد و به نام رود شور اشكنان به سوي جنوب خاوري روان مي شود و پس از گذشتن از روستاهاي بسيار و اضافه شدن ريزابه هاي متعدد به آن با نام رودخانه تاون به دهستان دژگان داخل مي شود و از 2 كيلومتري جنوب روستاي دژگان عبور مي كند و به نام رودخانه مهران، دماغه خاوري كوه پل غار را طي مي كند و در 9 كيلومتري جنوب خاوري روستاي دژگان به چندين شاخه تقسيم مي گردد و در 75 كيلومتري خاور شمالي بندر لنگه به ترعه خوران (بخشي از خليج فارس واقع در ميان جزيره قشم و سرزمين اصلي ايران) مي ريزد. مسير كلي اين رود جنوب خاوري است.
رودخانه دارالميزان لارستان
رودخانه دارالميزان يک روددايمي به طول 180 كيلومتر است. اين رودخانه از كوه گاوبست در 80 كيلومتري جنوبباختري لار واقع در دهستان بيرم سرچشمه مي گيرد و به نام رودخانه بيرمي دره شماليكوه تخته سروه ديوان را طي مي كند و با ريزابه هاي متعدد مخلوط مي شود و به نام چاهعيني تغيير نام مي دهد و دره ميان كوه هاي هوا و نر را به سوي شمال باختري ميپيمايد و با رسيدن به روستاي دارالميزان به رودخانه دارالميزان تغيير نام مي دهد. در روستاي دزگاه با رودخانه هاي كورده و باز مخلوط مي شود و رودخانه دزگاه را تشكيلمي دهد. مسير كلي اين رود شمال باختري است.
رودخانه شورلارستان
اين رودخانه از به همپيوستن چند نهر كه از كوه هاي سياه، ملک تير و جم سرچشمه مي گيرند به وجود آمدهاست. رود شور لار پس از جذب زهكش دشت هاي لار و علي آباد و دريافت آب چند چشمه، ازشهرستان لار خارج مي شود. كيفيت آب اين رودخانه به دليل عبور از گنبدهاي نمكينامناسب، حتي براي كشاورزان نيز قابل استفاده نمي باشد، اما احتمالا داراي جنبه هايدرماني است.
از نظر پستي و بلندي بيش تر نواحي شهرستان لار داراي ناهمواري هايي است كه مهم ترين آن ها عبارتند از: آب بادكهنه، آسپار، باديني، بركم، بردومه، بركه بند، لاور خردل، ملک تير، ماده كوه، تهر
معرفی شهرستان لار
منطقهٔ لارستان
منطقهٔ لارستان آکنده از زنجیره کوههای موازی است که به موازات ساحل خلیج فارس کشیده واقلیم گرم وسوزائی را به وجود آوردهاست. آبها در این نواحی کم وشور هستند و رودخانهٔ «لارستان» که در طول خود به نامهای رودخانه «شور گله دار» و «شور هنگ» و غیره نامیده میشود، در امتداد جنوب غربی لار جریان دارد.
تاریخچه
در قدیم به منطقه وسیعی از جنوب ایران لارستان اطلاق میشدهاست. بندر گمبرون(بندر عباس) ، بندر لنگه و بستک ، لامرد مهر ، عسلویه ، شهرستان کنگان و گزدان جزو ایالت لارستان به مرکزیت لار بودهاست.
زلزلههای فراوان لار را ویران کردهاست که از۷۰۰ سال پیش تاکنون در تاریخ ثبت شدهاست. تقریبا هر ۴۵سال یا ۹۰ سال یک بار لار ویران شدهاست. زلزله قبلی در سال ۳۹ پیش رخدادهاست احتمال فراوان میرود که حوالی سالهای۸۶-۸۴ زلزله سنگینی لارستان را بلرزاند .
لارستان در عصر صفویه به دلیل واقع شدن در جاده تجارتی اصفهان به خلیج فارس از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بودهاست. عصر قاجاریه را در لار میتوان آرامش قبل از طوفان نامید. با مرگ فتحعلیخان حاکم قدرتمند منطقه، خلاء قدرت سیاسی در لارستان نمایان شد و در نهایت منجر به دعوت از آیت الله سید عبدالحسین لاری به لار و آغاز نهضت مشروطیت گردید.
لارستان پیش از اسلام
کهن ترین بنای تاریخی لارستان – مربوط به دوران اشکانیان در دو هزار سال قبل – آتشکدهُ کاریان است ،که یکی از سه آتشکده بزرگ ایرانی در دوران قبل از اسلام است و نام آن را به زبان فرس قدیم، «آذر فَرَنْبَعْ»گفتهاند. بنای این آتشکده اکنون به صورت تلی از خاک به نام (تمب تشی) در نزدیکی روستای کاریان، از توابع بخش جویم به چشم میخورد. آگاهی ما از تاریخ لارستان پیش از اسلام بسیار اندک است. بر اساس آنچه دراسطورهها و افسانههای قدیم ایران زمین آوردهاند، گرگین میلاد از پهلوانانِ باستان، بنیانگذار شهری بود که با نام او به (لاد) شهرت یافت. چنانچه مطابقت تاریخی گرگین میلاد با مهرداد اشکانی پذیرفته شود، میتوان اظهار کرد که شهر لار قریب دو هزار سال پیش بنا شدهاست. طبق روایات موجود، پس از گرگین میلاد فرزندان آن پهلوان افسانهای، نسل اندر نسل به حکومت این منطقه منصوب شدهاند و تا سال ۱۰۱۵ ق، پادشاهی شان بر جای بودهاست.
وجود راههای باستانی که از فیروزآباد و استخر از طریق خنج ، و علامرد شت و فال به طرف بندر باستانی سیراف ، و جنوب میرفتهاست و آثار بر جای مانده در این مسیر، از نشانههای وجود فرهنگ و تمدن پیش از اسلام در این منطقهاست. نام این شهر در متنهای تاریخی پیش از اسلام به شکلهای مختلف آمدهاست که از آن جمله در شاهنامه فردوسی لاد، و در تاریخ طبری (اَلار) و در متنهای ارمنی پیش از اسلام (گِلار) ذکر شده و مشخص میشود که نام کنونی برگرفته از اسامی پیش از اسلام میباشد که در طول زمان، به دلایل مختلف، تغییر شکل یافتهاست.
آنچه از جمع بندی تاریخ این دوره میتوان ذکر کرد، این است که منطقهُ لارستان پیش از اسلام، به دلیل وجود آتشکدهُ کاریان و نیز عبور جادههای کاروانی مسیر سیراف از نواحی شمالی آن، دارای اهمیت خاصی بودهاست و همین امر باعث شده تا در اوایل دورهُ اشکانیان مراکز شهری مختلفی به وجود آید ؛ که از آن جمله میتوان شهرهای لار ، اشکنان ، خنج ، کاریان و فرشته جان را نام برد.
از جمله بناهای تاریخی پیش از اسلام در لارستان آتشکدهُ کاریان، قلعه اژدها پیکر در لار، آتشکدهُ محلچه در بین راه اصلی لار به شیراز ، قلعهُ سفید خنج ،قلعهُ فرشته جان، قلعه ایلود ، کاروان سراهای واقع در بین جادهُ خنج، قلعهُ ایلود ، کاروان سراهای واقع در بین جادهُ خنج به فال و فال به سیراف، قلعهُ جبرئیل در بنارویه، قلعهُ کیقباد در جویم، و آثار و بقایای جادهُ باستانی عصر ساسانی بین جویم و جهرم و بین فال به سیراف و فیروزآباد به خنج و خنج به کاریان را میتوان ذکر کرد.
ناحیه مضافات شهر لار
شهر لار مرکز این ناحیه ومرکز منطقهٔ لارستان است، ومشتملست بر:بریز,ارد ، اناخ ، باغ ، بائن ، پدز ، براق ، پس هشه ، (هفت فرسخ میانه جنوب وشرق شهر لار). ، پیشور (فیشور) ، بنارو ، تنگنو ، خور ، دشتی ، دنگ ، دهکو ، دیده بان ، رئیسی ، سردشت ، سه نخود ، صحرای باغ ، علی آباد ، عماده ده ، اوز ، فداغ ، کاسه دار ، کراش ، کرمستج ، گزدان ، کورده ، کهنه علی آباد ، کهنه مربوت ، لطیفی ، مربوت ، نیمه ، هرمز ، جویم ،بلغان ، دهفیش ، هرم ، کاریان ، (پنج فرسخ میانه جنوب ومغرب لار است).
روحانیان
سید عبدالحسین لاری از روحانیون تراز اول نجف و از شاگردان آیت الله میرزای شیرازی بود که بنا به دعوت مردم و توصیه میرزای شیرازی از نجف به لار هجرت نمود. از فرزندان او میتوان به آیت الله سید عبدالمحمد و آیت الله سید علی اصغر اشاره نمود. بعد از فوت پدر و تبعید فرزند ارشد او (آیت الله سید عبدالمحمد) به شیراز زمام اداره امور مردم در اختیار آیت الله سید علی اصغر لاری قرار گرفت. ایشان از سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۳۴ در این شهر به فعالیت پرداخت. هم اکنون نیز برادرزاده او، آیت الله سید عبدالعلی آیت اللهی در این منطقه به عنوان مرجع حضور دارد. همچنین آیت الله شیخ باقر نخبه و برادر مرحومش از فقهای باکمالات این شهرستان به شمار میآیند.
خبرگزاري جمهوري اسلامي ۱۹/۰۲/۸۷
حضرت آيت الله خامنهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي امروز پنجشنبه با حضور در گلزار شهداي شهر لار، ضمن قرائت فاتحه، از مقام شامخ شهدا تجليل و براي آنان علو درجات مسئلت كردند.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در آخرين روز سفر به استان فارس، صبح امروز در اجتماع دهها هزار نفري مردم مومن، خونگرم و انقلابي منطقه لارستان، در ورزشگاه تختي شهر لار و خيابانهاي اطراف نيز سخنراني كردند.
حضرت آيت الله خامنهاي با اشاره به قيام اسلامي، ضد استبدادي و ضد استعماري مردم لارستان به رهبري آيت اللهالعظمي سيد عبدالحسين لاري در بيش از يك قرن قبل تصريح كردند: مردم لارستان در پرتو رهبري روحانيت آگاه و مجاهد، ثابت كردند ميتوان با آگاهي ،شجاعت و روشن بيني بر بزرگترين و لجوجترين دشمنان پيروز شد و ملت بزرگ ايران، اين درس كارساز را در انقلاب اسلامي به كار گرفت.
خبرگزاري جمهوري اسلامي ۱۹/۰۲/۸۷
لار
لارستان سرزميني است غريب و خودماني در همسايگي آفتاب، با امروزي در خود رميده و ديروزي گسترده که "ايراهستان" نام داشت. دياري زيبا با تاريخي احساس برانگيز که روزگاري مرکز دانش و فرهنگ اسلامي بوده است.
لارستان به خانه هاي کاهگلي بلند، ديوارهاي قديمي، بادگيرهاي ايستاده برفراز خانه ها و قلعه اژدها پيکر که چو اژدرهاي فروخفته و در خود پيچيده، پيکر تنومندش را بر خيابانها و کوچه هاي خاک آلود و تنگ يله کرده است؛ و سرانجام مردمي در هواي خنک شبانه کوير، به دور از غوغاي "تش باد"ها اوقات خود را در پشت بامها سپري مي کنند.
ادبیات لار
گنجينه متمول واژهها
زبان لاري از گروه زبانهاي جنوب غربي ايران است و امروزه در گسترهاي پهناور كاربرد داشته، بيش از نُه لهجه را دربر ميگيرد: لاري، فرامرزي، خنجي، اوزي، گراشي، فيشوري، فداغي، بيخهاي و بستكي. و اين در حالي است كه ارتباطي عميق و ريشهدار با زبانهاي بنادر ساحلي جنوب و نيز با زبانهاي لري و كردي دارد.
تاريخنويسان در نوشتههايشان هرگز ويژگيهاي زبان وگويش مناطق مختلف را ثبت نكردهاند و توصيف محلها و طوايف، زبان و لهجهها را مورد توجه قرار ندادهاند.
اُسكارمان نخستين كسي است كه در سال 1907 ميلادي، لهجهء لار را مورد بررسي قرار داده است، اما تحقيقات او هرگز از جملات كوتاه مصدري تجاوز نكرده. او تنها به اين نتيجه رسيده است كه گراش، اوز و بستك به لهجهء لاري صحبت ميكنند.[1]
بعدها در سال 1945 م. راما سكويچ، تنها چند مدرك مكتوب از زبان لاري به دست ميدهد كه عبارتند از:
1- 55 دوبيتي از اشعار محلي سرايي به نام ملابخشي، متخلص به مهجور.
2- شعر معروف قحطي لار كه آن نيز اثر مهجور است.
3- دو حكايت فكاهي كوچك.
راماسكويچ اظهار تأسف ميكند كه نتوانسته است، همانند اسكارمان مدارك لازم راجع به لهجههاي لارستان را تهيه كند.[2]
كوجي كاميوكا و منير و يامادا، در سال 1945 م. با انتشار كتاب »لغات اساسي لاري« قدمي سترگ در اين راه برداشتند. »مالچانوا« در سال 1982 م. پرفسور شروو در سال 1989، استاد احمد اقتداري با انتشار فرهنگ لارستاني و ضبط و ثبت بيش از پنجهزار واژهء اساسي، در سال 1334 ش. و محمدباقر وثوقي با نگارش »لار شهري به رنگ خاك« رد سال 1369 ش. از جمله پژوهشگراني هستند كه در زمينهء زبان لارستاني تحقيقاتي را به انجام رسانيدهاند و اين در حالي است كه گويش »لارستاني گنجينهءمتمول واژههاست.«[3]
در زبان اصيل لارستاني، واژهء »قاف« وجود ندارد و به صورت »كاف« تلفظ ميشود. مطلبي كه در مورد زبان لارستاني شايان ذكر است، آنكه براي زبانهاي اين منطقه گسترده نميتوان درختي تناور به عنوان اصل برگزيد و لهجههاي محلهاي ديگر را به عنوان شاخههاي آن به حساب آورد، بلكه با تمام رابطهء تنگاتنگي كه بين آنها وجود دارد، همه در عرض همديگر قرار ميگيرند و هيچ كدام صفت مادري بر گويشهاي ديگر ندارند، چرا كه هر كدام ويژگيهاي منحصر به فرد خود را شامل هستند.
کتاب در مورد لار
کتابشناسي لارستان
نشريات 1- ماهنامه ميلاد لارستان |
اندیشمندان لار
انديشمندان لار
روحانيان، شاعران و نويسندگان در حقيقت مرزبانان فرهنگ هر جامعه ميباشند كه با سعي و تلاش فراوان آثاري ارجمند را براي نسلهاي آينده به يادگار ميباشند كه با سعي و تلاش فراوان آثاري ارجمند را براي نسلهاي آينده به يادگار ميگذارند. پاسداشت نام و ياد آنها به گونهاي قدرشناسي نسل امروز را به اثبات ميرساند. در اين مختصر سعي شده است تنها به ياد كرد افرادي همت بگماريم كه زندگي و آثار آنان از برجستگي ويژهاي نسبت به ديگر همگنان برخوردار باشد و براي پرهيز از اطالهء سخن نام بسياري از شاعران لارستان ذكر نشده است.
1- آيهالله سيدعبدالعلي موسوي آيهاللهي
فرزند ارشد آيهالله آقا سيدعبدالمحمد، در 1339 ق در شهرستان جهرم پاي به گيتي گذارد. ايشان كه از اوان انقلاب اسلامي، امامت جمعهء شهرستان لار را بر عهده دارند مراحل عالي علم را نزد آيهالله محسن حكيم، آيهالله عبدالهادي شيرازي در نجف اشرف و آيهالله محمدحسين بروجردي در قم و آقا سيدنورالدين در شيراز به پايان برده، فقيه، حكيم، عارف، اديب و از شخصيتهاي برجسته به شمار ميرود. مقام علمي ايشان زبانزد خاص و عام بوده، در منطقهء لارستان از پايگاه مردمي والايي برخوردار ميباشد. حسينيهء رفيع اعظم كه از كتابخانهاي ارزشمند بهره ميگيرد، به همت و تلاش ايشان بنا نهاده شده است.
2- آيهالله حاج سيدعبدالمحمد آيتاللهي
فرزند ارشد آيتالله سيدعبدالحسين نجفي لاري است، كه در سال 1302 هـ.. در نجف اشرف تولد يافت و در 1310 همراه پدر به لار وارد شد. او در هشت سالگي از محضر پدر و آيتالله حاج ميرزا عبدالباقي آيتاللهي بهرهها برد و با اتمام تحصيلات مقدماتي فقه و اصول به نجف اشرف شتافته، در آن سرزمين تحصيلش را پايان بخشيد و سرانجام به لار بازگشت. در سال 1325 هـ.. كه مرحوم پدرش به شيراز عزيمت نموده براي مبارزه با قوام آماده شد، اايشان به حد كمال و به درجهء اجتهاد نايل شده بود و حوزهء علميه و درس و بحث داشت.
سيدعبدالمحمد با اصرار اهالي لار و تلاشهاي شيخ محمدحسين نخبهالفقهايي به لار وارد شد. مرحول سيدعبدالمحمد از بدو ورود به تأسيس حوزه درس و بحث همت گماشت، حوزههاي درس مرحوم والد را رونق بخشيد. از محضر ايشان فضلا و محصلاني از لامرد، داراب، رودان و ميناب، بهرههاي فراوان بردند.
در سال 1347 هـ.. با شهادت حاج علي وكيل و ورود قواي رضاخان، براي سركوبي اهالي لارستان، اوضاع داخلي متشنج شد. حضرت آيتاللهي ابتدا به گراش هجرت كرد و سپس به لار بازگشت. در سال 1308 ش. با ورود قواي رضاخان به سركردگي ياور محمدتقيخان عرب، به لار، حضرت آيتاللهي را دستگير و به شيراز تبعيد كردند آن بزرگوار چندي در زندان كريمخاني بازداشت بود و سرانجام با تلگرافهاي شديداللحن علماي گرانقدر نجف اشرف؛ حضرات آيات عظام؛ ناييني و اصفهاني، آزادياش را باز مييابد. وي در شوال 1394 هـ.. در شيراز دارفاني را وداع گفت و در جهرم، در جوار مرحوم والدش، به خاك سپرده شد.[1]
3-محمدكاظم احمدي
در سال 1293 ش. در لار به دنيا آمد و در پنج سالگي چشمانش را از دست داده است. شعرهاي محلي او بسيار دلپذير و گنجينهاي از واژههاي محلي است.
4-آقا شيخ علي ادبي
فرزند محمدحسين، در سال 1285 ش. در لار به دنيا آمد و پانزده سال در نجف اشرف از محضر اساتيد وقت؛ آقا ميرزاباقر زنجاني، آقا ميرزا آقاي اصطهباناتي و ميرزا عبدالهادي شيرازي بهره گرفت. درياي انقلاب، اثري منظوم از اوست كه به وقايع تاريخي صولتالدوله قشقايي عليخان و زادانخان گراشي ميپردازد.
5-تائب اوزي
شيخ محمدصالح شافعي اوزي، متخلص به تائب، فرزند شيخ عبدالرحمان، در خلال سالهاي 1235 و 1254 در اوز متولد شد مقدمات عربي، فقه، تفسير و حديث را در محضر شيخ احمد كوهجي آموخت و آنگاه عازم حجاز گشت و در آنجا نزد استاد شيخ عبدالحميد درغستاني و استاتيد ديگر علوم معاني و بيان، منطق، كلام و هيئت را تحصيل كرد و چند سال در مكه مجاور خانهء خدا بود و در عرض سالهاي 1295 و 1300 كه از مكه به مدينه ميرفت در بندر »رانج« از بنادر حجاز بدرود حيات گفت، اين چند بيت از اوست:
ره عشـق است و ني راه ســلامت
نينديشـيم در ايـن راه از ملامت
بـــه تقلــيد امــــام هوشــياران
نخوردم مي، خورم اكنون ندامت
رخ ساقــي ز جام بــاده پيداسـت
بيا صوفي ببيني كشف و كرامت
ز مغرب آمد آن خورشيد و گرديد
از آن قامـت قيامت را ملامت ...
كنـد »تائب« براي صفّ عشــاق
در آن محـراب ابـرويش امامت[2]
6-ملاعبدي اَهِلي
از شاعران روستاي »ا َهِل« لارستان بود، ديوان او در سه هزار بيت و در قالب مثنوي سروده شده است. شرح جنگهاي محلي او بسيار پر ارج مينمايد.
7-مهجور بريزي
مهجور از شاعران لارستان بود و در روستاي بريز روزگار ميگذراند. راماسكويچ منتخبي از اشعار محلي مهجور، را نقل كرده است.[3]
8-شاه زندو بيرمي
سيدعلي اكبر، عفيفالدين به شاه زندو، از امامزادگان، علما و عرفاي مشهور بوده، كراماتي به او نسبت ميدهند در شهر بيرم مدفون است. آرامگاه او محل زيارت و نذورات بوده، سادات موسوي و زندوي بيرم از اخلاف اويند.[4]
9-محمدابراهيم انصاري لاري
وي در سال 1339 در شهر لار ديده به جهان گشود. دبير كلي هيأت امناي كتابخانههاي سراسر كشور، مشاور وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، سردبيري نشريهء روز هفتم و مدير مسئولي نشريهء »ميلاد لارستان« از جمله فعاليتهاي فرهنگي ايشان ميباشد. از وي كتابي دربارهء »آيين وهابيت« به چاپ رسيده است.
10-مشرفالدينبن شاه حسين بيرمي
كتابي با عنوان »مرصادالاطبا« دارد كه در موزهء باستاني هندوستان نگاهداري ميشود.[5]
11-سيدعلياكبر بيرمي
فرزند سيدشكرالله، از دانشمندان و عالمان بيرم بوده است، كه تذكره حضرت »شاه زندو« را به خط خود نگاشته است.
12-سيدمحمدباقر حجازي بيرمي
از وكلاي پايه يك دادگستري تهران و مدير روزنامه وظيفه به شمار ميآمد. اين روزنامه سياسي-اجتماعي، سه شماره در هفته منتشر ميشد و ناشر افكار دفتر نشريات ديني منشور نور بود. دو دورهء انتشار داشته، در فاصله سالهاي 1323 تا 1341 فعال بوده است.[6]
13-آيتالله آقا شيخ محمد حقاني
به سال 1325 هـ.. در شهر »بيرم« پاي به عرصهء گيتي نهاده است. او اجازهء اجتهاد خود را از بزرگاني چون آيهالله حسين غروي اصفهاني (كمپاني)، آقا سيدابوالحسن اصفهاني و آيهالله محمدحسين ناييني و مجتهد كازروني، دريافت داشت و از مفسران، فقيهان و فيلسوفان شيعه به شمار ميآمد. ده اثر علمي از وي به يادگار مانده، كه متأسفانه تنها كتاب »عالم ارواح« در ردّ نظريات »فرويد«، از او به چاپ رسيده است. مقبرهء او در كنار آرامگاه سعدبن مبارك در بيرم قرار دارد.[7]
14-زينالعباد درويش، مشهور به عابدشاه بيرمي
از نوادگان شاه زندو ميباشد. ديواني از او، در كتابخانهء آستان قدس رضوي، موجود است. وفات او در سال 822 هـ..، در روستاي بِرَخت در جزيره قشم، اتفاق افتاده است.[8]
15-حجهالاسلام سيدصالح ركني
فرزند سيدعلياصغر در تاريخ 1325 ش، در شهرستان لار، ديده به جهان گشود. ايشان از حلقه درس اساتيد برجسته حوزهء علميهء قم خوشهها چيده است. آيهالله شبيري زنجاني و آيهالله محمدفاضل لنكراني از جمله اساتيدش به شمار ميروند. سيدصالح ايام تبليغي را در شهرستان لار به سر ميبرد و در راه ترويج مباني اسلام تلاش ميكند.
16-حاج سيدمحمد زاويه
سيدمحمد زاويه، به فرمان شاه عباس براي ترويج شريعت اسلام از اصفهان به لار ميآيد. سيد داراي مقام علمي والايي داشت و مورد علاقهء مردم لار بوده است. مقبرهء او در لار، نزديك امامزاده ميرعليبن حسين، واقع است.[9]
17-ميرزا زاهد عليبن ميرزا سعدالدين لاري
پدرش ضابط ماليات بنادر بود و پس از فوت پدرش، خود نيز به همين كار اشتغال داشته است. حزين او را ديده، به سخاوت توصيف كرده است:
در شب هجر تو شرمـندهء احسـانم كرد
ديده، از بس گـهر اشك به دامانم كرد
سرگذشت شب هجران توگفتم با شـمع
آنقدر سوخت كه از گفته پشيمانم كرد...
زلف او بود »سخا« حاصل سرمايهء عمر
شاه آخــر زكفم بُرد و پريشانم كرد[10]
18-حكيم شاه معصوم لاري و فرزندش شاه باقر
از فضلاي لار بوده، هر دو به شغل طبابت اشتغال داشتهاند و در حرفه خود از مهارت كافي برخوردار بودند.[11]
19-ميرزا شفيعا لاري
ميرزا شفيعا شاعري نغزگو و شيوا سخت بود كه در شعر »اثر« تخلص داشته است و در لار زندگي را بدرود گفت.[12] ديوان او در سال 1372 توسط رضا عبداللهي و انتشارات برگ حوزهء هنري به چاپ رسيده است.
20-سيدحسين شيخالاسلام
فرزند سيد زينالعابدين، از نوادگان حضرت سجاد عليهالسلام و از علماي لار بود. او در زمان پادشاهان صفوي، براي ترويج امور شرعي، از اصفهان به لار آمد، در اوايل حكومت فتحعليخان گراشي، در لار زندگي را بدرود گفت و در همان شهر مدفون گشته است.[13]
21-محمدحسين نخبهالفقهايي
محمدحسين نخبهالفقهايي، فرزند شيخ محمدباقر، در سال 1331 در شهر لار ديده به جهان گشود. پيش از انقلاب اسلامي در كنار روحانيت منطقه عليه رژيم ستم شاهي فعاليت داشت و پس از انقلاب در ارگانهاي انقلابي بويژه بنياد مسكن انقلاب اسلامي فعاليت مينمود. در دورهء چهارم و پنجم از طرف مردم لارستان به عنوان نمايندهء مجلس شوراي اسلامي برگزيده شد. از وي دو مجموعه شعر به عنوان »نخل اميد« به چاپ رسيده است.
22-مولانا عبدالحميد لاري
او از لار به سامرا هجرت كرده، از محضر ميرزاحسن شيرازي و حاج ميرزا اسماعيل بهرهء علمي گرفت و در سال 1306، در سامرا، وفات يافت. شيخ فاضل و شيخ محمدكاظم فرزندان آن بزرگوار بودهاند.[14]
23-سيدعبداللهبن سيد معصوم
از زهاد و دانشمندان لار بوده، كه از سادات نسابهء شيراز ميباشند. در اواخر عمرش از لار به »بنارويه[15]« رفته و در آنجا مدفون شده است.[16]
24-آيهالله سيدمصطفي علوي لاري
فزرند سيدعلي، در تاريخ 28 شعبان 1342 هـ.. در شهرستان لار ديده به جهان گشود و در شيراز و حزه علميه قم به تحصيل پرداخت. او عمر خود را در راه كسب علوم و معارف اسلامي، تبليغ و ترويج احكام شريعت و خدمت به محرومان و ستمندان گذراند. و سرانجام در بيستم تيرماه 1373 بدرود حيات گفت و در شهر »قم« مدفون گرديد.
25-حاج باقرآقا غفوري
حجهالاسلام والمسلمين باقر غفوري در سال 1317 هـ.. در لار پا به عرصه وجود گذاشته، در دوازده سالگي به خواندن علوم اسلامي، در محضر استاد خود مرحوم حاج ملاعلينقي رحماني جويمي، ميپردازد. در سال 1343 هـ..ش براي تكميل تحصيلات خود رهسپار نجف اشرف ميشود؛ در مدت سه سال لمعه، قوانينالاصول، معالم و منظومهء سبزواري را از استادان آن روزگار فرا ميگيرد و در سال 1346 هـ..ش به لار مراجعت ميكند. دروس تكميلي اصول و فقه را در محضر سيدعبدالحميد آيتاللهي و سيدعلياصغر موسوي و سيدعبدالعلي آيتاللهي ميگذراند. وي از واعظان شهير لار محسوب ميشود. كتابي با عنوان »گفتار غفوري« از ايشان به چاپ رسيده است.[17]
26-فتويي
محمد فتويي متخلص به نامي از اهالي روستاي »پتو« بوده است. به ظاهر در لار وفات يافته است.
مرا چو مرغ به كوي تو آشيانه بس است
ز اشك ديدهء گريانم آب و دانه بـس است
ز آه گـرم تو نامي بسوخت شمع زبـان
فروغ مهر تو آتش شعله در زبانه بس است[18]
27-محمدهادي كرامتي
در سال 1274 هـ.. در اوز پا به عرصه وجود گذاشت. كتاب تاريخ دلگشاي اوز، و رسالهاي موسوم به »سرورالقلوب في مناظرالمحبوب« در توصيف حضرت رسول، نوشته اوست.
اين محقق در 12 جماديالاخر 1355 هـ.. در سن 81 سالگي زندگي را وداع گفت.[19]
28-صدرالدين كلامي لاري
شاعري شيواسخن بود و در لار روزگار ميگذرانده است:
چه سبزهاي است كه از روي آتشين برخاست
كه ديده سبزه كه از آتش اين چنين برخاست[20]
29-ابراهيمخان لاري
شاعر، موسيقيدان و مدتي حاكم لارستان بوده است. او با اللهورديخان، فرمانرواي شيراز، جنگيد و در سال 1010 هـ.. از وي شكست خورد و يك سال بعد در بادغيسِ بلخ رخ در نقاب خاك كشيد.
بيتي زيبا از او به يادگار مانده است:
ما پي تحصيل يار و يار در دل بوده است
حاصل تحصيل ما تحصيل حاصل بوده است[21]
30-افسردهء لاري
سيدعلياكبر مرتضوي، متخلص به »افسرده«، فرزند سيدمرتضي از سادات و بزرگان لار بوده است. وي در سال 1259 ش. پاي به عرصه وجود گذاشته، در طب سنتي مهارتي بسزا داشت. ديوان شعري دارد كه توسط مرحوم شيخ عبدالحسين نوروزي دهكويي نگاشته شده است.
طالب ديدن رويت بصري نيست كه نيست
جلوه حسـن تو اندر نظري نيست كه نيست
نكند نالهء »افسـرده« به گوشـت اثـري
ور نه فرياد شبم تا سحري نيست كه نيست[22]
31-باقر لارستاني
بيشتر شهرت باقر به خاطر دوبيتيهايي است كه از او برجاي مانده است. آرامگاه وي در روستاي ميمونِ فداغ واقع است:
نه هر بـالا بلنـــدي مـاهتـاب است
نه هر سنگ و گلي دُرّ خوشاب است
نه هر كس يار گويي »باقر« است آن
نه هـر تركي زبـان، افراسـياب است[23]
32-بدر لاري
دارا بدر، ملقب به بدرالشعرا، در سال 1275 ش. در لار متولد شده است. اشعار او اغلب قصايد و مدايح رسول اكرم و ائمه اطهار و مراثي و نوحه ميباشد. او در سال 1333 بدرود حيات گيفت.[24]
چو صبح خسرو خديو عالمگير
نمود عالم ملك از شعاع خود تسخير...
شريعت نبوي در زمانه بادآباد
محبّ و حامي اسلام جا به تخت و سريز
33-خضري لاري
شاعر و نويسنده بود، در روزگار صفويه در خدمت امامقليخان، حاكم فارس و لار ميزيسته است:
آن كه هرگــز نرود يك نفـس از ياد مـرا
چه شد آيا كه به يادي نكند شاد مرا
كوه كندن چه بود، كندن جان دشوار است
در ره عشــق مسنجيد به فرهـاد مرا
او در سال 1040 درگذشته است.[25]
34-داغدار لاري
مشهدي حسن فرزند حاج ابول، به خاطر نرسيدن به وصال تخلص داغدار را براي خود برگزيد. قصايد و مدايحي دربارهء حضرت محمد صليالله عليه و اله و نيز مراثي و اشعاري در سوك شاه شهيدان سروده است.
شبي در كنج خلوت ياد از آن ناشاد ميكردم
سپند آسا زجا ميجستم و فرياد ميكردم
چو مجـنون مينشستم بر سر بازار رسـوايـي
اگر با ديگـري ميديـدمت فرياد ميكردم[26]
35-رياضي لاري
از قاضيان لار بوده است:
قامتش گر كند هلاك مرا زير سروي كنيد خاك مرا[27]
36-سعيدالدين لاري
شاعري پرگو بوده است.[28]
37-صحبت لاري
آخوند ملامحمد باقر دشتي بيرمي، در بيرم به دنيا آمد و تحصيلات خود را در »روزنيز« فسا و شيراز، در محضر عالمان عصر خود، به انجام رساند. او پس از احراز مقام اجتهاد به لار بازگشته، مورد احترام مردمان آن سامان قرار گرفت. ديوان شعري از او به چاپ رسيده است. وي را در غزلسرايي سرآمد شاعران لارستان شمردهاند.
»صحبت« نه غزلسراست امروز از روز ازل سخنـــور آمــد
او در اواخر عمر از نعمت بينايي محروم ميشود و سرانجام سال 1251 هـ.. رخ در نقاب خاك ميكشد.[29]
38-صنعت لاري
او دختر كدخداي »فداغ« بوده است. چون در هنرهاي زنانه تبحر داشته، در اشعار خود، صنعت تخلص ميكرده است.
هركس كه ديد جلوه و طور و اداي تو
گر خود ملك بودي، بشدي مبتلاي تو
جز سجدهء بتان نكند تا به روز حشر
زنّار زلــف هــر كه بديد از قــفاي تو
او سرانجام در سال 1264 چشم از جهان فرو ميبندد.[30]
39-عادل لاري
از فرمانروايان لارستان بود، نسبش به »گرگينِ ميلاد« ميرسد. او علاوه بر حكومتداري، شاعر نيز بوده است.
كهن شد قصهء مجنون حديث درد من بشنو
به هر افسانه، عمر خود مكن ضايع سخن بشنو
او سرانجام در سال 992 يا 950، به زخم كارد، چشم از جهان فرو ميبندد.[31]
40-عبدالغفور لاري
مولانا عبدالغفور لاري، ملقب به رضيالدين، از مشاهير لارستان در اواخر قرن نهم و اوايل قرن دهم هجري و از شاگردان برجستهء مولانا عبدالرحمان جامي است. از محل تولد وتحصيل وي اطلاع چنداني در دست نيست. بيشترينهء حيات خود را در شهر »هرات« به سر آورده است؛ جامع فضل و دانش بوده، آن گونه كه »جامي« در حق وي ميگويد:
آن جا كه فهم و دانش مرغي بود شكاري
بازي« است تيز رفتار، عبدالغفور لاري
وي تأليفهاي زيادي داشته كه برخي شناسايي شده و به چاپ رسيده است. آثار شناخته شدهء او عبارتند از:
الف) تكملهء حواشي نفحاتالانس: كه به خواهش فرزند جامي به تحرير درآورده است. اين اثر در سال 1343 ش. در كابل و به اهتمام »بشير هروي« به چاپ رسيده است.
ب) شرح دُرّه فاخره: اين كتاب شرح و توضيحي است دقيق در زمينهء مذهب صوفيه و متكلمان و حكماي متقدم.
ج) حاشيهاي بر الفوائدالضيائيه: نوشتهء عبدالرحمان جامي.
د) ترجمه و شرح اصولالعشره: اصولالعشره كتابي است در چگونگي سير و سلوك عرفان نوشتهء محمدبن عبدالله خوارزمي مشهور به نجمالدين كبري كه عبدالغفور آن را ترجمه و تحشيه كرده است.
او سرانجام در صبح يكشنبه پنجم شعبان سال 912 هـ.. در هرات وفات يافت و در جوار مقبره مرشدش مدفون گرديد.[32]
41-عوضخان لاري
از شاعران قرن دوازدهم هجري بوده، در لار حكومت ميكرده است:
ز آه جهان سوز بستم دهـــان را
چو خورشيد در دل شكستم سنان را
سليماني من همين بس كه هرگز
بــه آزار مــوري نبسـتم عنـــان را[33]
42-قطبالدين لاري
منجم و رياضيدان برجستهء عصر خود بوده است. حل و عقد، حلالمسائل لاري، رسالهء مسائل في احكامالنجوم، تعليق و حاشيه بر »اختيارات« امام فخرالدين رازي و تعليق بر »سي فصل« از خواجه نصير طوسي از جمله آثار اوست آن بزرگمرد در لار زندگي را بدرود گفت.[34]
43-كشفي لاري
سيدروحالله كشفي فرزند سيدمحمود، از شاعران و بزرگان لار بوده، در سال 1341 هـ..ش بدرود حيات گفته است.
آيــنهء حقنمـاست روي محمـد
ديده حق بين بود به سوي محمد
خواهي اگر سرفرازي دو جهان را
پاي مكش »كشفيا« زكوي محمد[35]
44-كمالالدين لاري
ميركمالالدين حسينبن محمدبن فخرالدينبن علي لاري، از استادان محمد مصلحالدين لاري در شيراز زندگي ميكرد. او از شاگردان علامه جلال دواني بوده است.[36]
45-مجتهدي لاري
ابوالحسن مجتهدي از معلمان قديمي لار و از بنيادگذاران مدرسهء دولتي در شهر لار بوده است. او شعر ميسروده و از خطي نيكو برخوردار بوده است.[37]
46-محبوبي لاري
اين دانشمند بزرگ استاد جلالالدين محمدبن اسعد دواني معروف به صديقي بود و از بزرگان قرن هشتم و اوايل قرن نهم به شمار ميآمد.[38]
47-مُحبّي لاري
از شاعران قديمي لار است. شرح كاملي از شخصيت و مقام علمي او در دست نيست:
دوست جاي ديگر و من ماندهام در كوي دوست
كز در و ديوار كوي دوسـت آيد بـوي دوست[39]
48-محيالدين لاري
از شعراي لار و شاگرد ملاجمال دواني بوده است. در زمان شاه تهماسب صفوي به زيارت بيتاللهالحرام رفته، در مراجعت مثنوي فتوحالحرمين را به نظم درآورده است.[40]
وفات او بين سالهاي 915 تا 951 هـ.. است و مقبرهاش در شيراز ميباشد.
49-مصلحالدين لاري
مصلحبن محمد انصاري لاري از علماي رياضي و هيئت بوده، شرح فارسي هيئت قوشچي را به سفارش محمدشاه غازي هند نگاشته است. در لار ديده به جهان گشود، به شيراز سفر كرد و در خدمت ميرغياثالدين منصور شيرازي و ملاصدرالدين و ميركمالالدين حسينبن محمدبن فخرالدين علي لاري به اكتساب علوم پرداخت.
مرأتالادوار و مرقاتالاخبار، حاشيه بر شرح علامه دواني بر تهذيبالمنطق تفتازاني، حاشيه بر شرح قاضي مير بر هدايهءاثيرالدين ابهري و حاشيه بر شرح هدايهء ميبدي از جمله آثار اوست. علاوه بر اين مولانا لاري پزشكي نيز ميدانست و در دربار عثماني به طبابت اشتغال داشت.[41]
50-آخوند ملامحمدباقر لاري
اصل ايشان از اهالي جويم بوده، امّا پدرش در شهر لار متوطن ميشود. پس از تحصيلات عالي به درجهء اجتهاد نايل ميگردد. در لار عهدهدرا امور حسبيه بوه و عمري به زهد و تقوا به سرآورده است. شيخ محمدباقر غفوري از نوادگان آن جناب است. ملامحمدباقر شعر نيز ميسرود، وفات وي در سال 1288 اتفاق افتاده است. آرامگاه او در شهر قديم لار در كنار مسجد واقع و مورد احترام خاص و عام است.[42] از او يك كتاب اخلاقي بازمانده كه در تملك نگارنده است.
51-مولانا نصرالله لاري
از دانشمندان بود تحصيلات وافري داشت و در لار روزگار ميگذراند.[43]
52-ميرزا مصطفي مستوفي ديواناعلا
در اوايل جواني از بيرم به شيراز ميرود و به تحصيل علوم ادبي و نحو ميپردازد. مدتي نايب توليت آستان قدس رضوي بوده است.[44]
53-استاد سيدمصطفي مصطفوي
در سال 1305 در شهر لار به دنيا آمد. او فرزند سيدحسن بوده، خط را از مرحوم پدرش فرا گرفته است. علاوه بر اين از محضر بزرگاني چون استاد سيدحسن ميرخاني، استاد غلامحسين اميرخاني و يدالله كابلي نيز بهرهء وافر برده است.
54-سيدعلاءالدين مورخ لاري
فرزند سيدجواد، در سال 1273 ش. در خانوادهاي روحاني در لار چشم به جهان گشود. مورخ لاري، در جريان سالهاي نهضت نفت، با انتشار روزنامهء »لارستان« به سلك روزنامهنگاران درآمد و علاوه بر روزنامهنگاري به نگارش »تاريخ لارستان« پرداخت.
او در سال 1359 ش. بدورد حيات گفت و در تهران مدفون شد.[45]
55-سيدعبدالحسين موسوي لاري دزفولي
سيدعبدالحسين فرزند سيدعبدالله موسوي دزفولي لاري، از مجتهدان مبارز و آزاديخواه جنوب ايران بود. وي در پي درخواست حاج علي وكيل به امر ميرزاي شيرازي، در سال 1309 هـ..، از نجف اشرف به لار آمد. در همان آغاز ورود حوزهء علميه تأسيس نمود و سنت متروك نماز جمعه را احيا كرد. سيد به ولايت فقيه عقيدهء راسخ داشت و حكومت اسلامي را از شئون فقيه عادل و جامعالشرايط ميدانست. وي با شجاعت بينظير فتواي وجوب انحلال سلسلهء قاجاريه را صادر كرد و نوشت: »واجب است، تبديل سلطنت امويهء قاجاريه به دولت حقهء اسلاميه«
بنابراين و در پي چنين اعتقادي حكومت اسلامي را در لارستان برقرار كرد و چند قطعه تمبر ويژه حكومت اسلامي لارستان طبع و نشر نمود. به دنبال آن خانهاي منطقه را سركوب كرد و سالها در راه استقرار مشروطهء مشروعه به مبارزهء بيامان پرداخت. پرچم سبز »نصرمنالله و فتح قريب« را برافراشت و در سايهء رهبري وي اهالي لارستان حديث »الاسلام يعلو و لا يعلي عليه« را بر كلاه و دستار خويش نوشتند.
در جنگ جهاني اول حكم جهاد صادر نموده، مردم جنوب را، به رهبري صولتالدوله قشقايي و ناصر ديوان كازروني، به جنگ با نيروهاي متجاوز انگليس فرا خواند.
آوازهء حكومت اسلامي لارستان به رهبري آيتالله مجاهد سيدعبدالحسين لاري، با پخش رسالهها و كتابهاي ايشان توسط طلاب حوزه علميه لار در تمامي نقاط ايران پيچيده، همراهانش را بيشمار ساخت.
حركتهاي اصولي رهبر لارستان موجب اتحاد مذاهب شيعه و سني در منطقه گشته، پايگاه اجتماعي رهبران الهي ديگر را فراهم آورد؛ به گونهاي كه وقتي فرمان مشروطيت صادر شد، سيد مجاهد، به دعوت انجمن ملي فارس، به شيراز وارد گرديد و مورد استقبال بينظير مردم شهر قرار گرفت.[46]
»سيد به همراه هفتاد تفنگچي در آستان مقدس شاهچراغ سنگر ميگيرند و با نيروهاي دولتي فارس درگير ميشوند. اين كشاكش سه ماه بيشتر در ميان بود.[47]«
در اين درگيريها، شيخ زكريا دارايي، جبهه شرقي، مصباح ديوان اوزي و حسين حاجآبادي، جبههء جنوبي و مسئوليت عمليات در نواحي بندرعباس و لنگه را بر عهده داشتند. در جبههء غربي لارستان نيز سيد حاجيبابا بيرمي و غلامحسينخان وراوي به مقر مستبدان حمله ميبردند و همچنين زائر خضرخان تنگستاني و شيخحسينخان چاه كوتاهي كه در جبههء بوشهر مشغول فعاليت بودند صولتالدوله قشقايي، تجار شيراز و روحانيت حوزه علميه نجف اشرف به عنوان نيروهاي نظامي-فكري سيدلاري را در انجام مبارزات و پيشبرد اهداف اسلامي مدد ميرساندند.
56-آيهالله سيدعلياصغر موسوي
فرزند آقا سيدعبدالحسين لاري تا زمان وفات پدر (1342 هـ) در جهرم و از حوزهء درس پدر و برادر گرانقدرش، حضرت آيتالله سيدعبدالمحمد بهره ميبرد. در سال 1346 هـ.. براي تكميل تحصيلات عازم نجف اشرف گرديد و هفت سال تمام در آن ديار به تكميل معلومات و تهذيب نفس پرداخت؛ او از محضر مرحوم محقق ناييني و علامه اصفهاني (كمپاني) بهرهمند شده، سرانجام به مرتبهء اجتهاد و اجازهء مطلق از طرف آنها نايل گرديد.
در سال 1353 هـ.. بنا به خواهش اهالي لارستان بدانجا عزيمت و به جاي پدر فقيد مرجع امور شرعي مسلمانان لارستان و مناطق اطراف شد. آن شخصيت عاليقدر علاوه بر جنبههاي زهد، تقوا و فضيلت، در راه تقويت مباني روحي و مذهبي جامعه و سالمسازي محيط از فساد وتباهي و تربيت طلاب نيز تلاشي چشمگير داشت.
خدمات اجتماعي، سياسي و علمي ايشان بلندي نظر، آيندهنگري و بينش عميق وي را آشكار ميساخت؛ كه به چند نمونه اشارت ميشود:
الف) در زمينه كشاورزي مردم را تشويق و ترغيب مينمود
ب) در جهت خودكفايي اقدام به تاسيس كارخانهء پارچهبافي در لار و چادربافيدر شهر كورده نمود. او عقيده داشت با مصرف توليدات داخلي به خودكفايي نزديك ميشويم.
ج) در مورد رفاه اجتماعي؛ با همكاري مردم اقدام به تأسيس كارخانهء برق نمود، در حالي كه جز قسمتي از شيراز هيچ يك از شهرهاي استان فارس برق نداشت.
از ايشان كتابها و رسايلي باقي مانده، كه در يك مجلد به طبع رسيده است:
1- نقطه اتكاي شيعه
2- حجاب و پردهداري
3-ردّ و انتقاد بر كتاب كليد فهم قرآن
4-احتياج بشر به پيغمبر و امام
5-كتابي پيرامون امامت و ملاك سعادت بشر و چند رساله ديگر وي در 57 سالگي (1374 هـ) بدرود حيات گفت و در آرامگاه خانوادگي در جهرم مدفون گرديد.[48]
57-حجهالاسلام والمسلمين سيدمجتبي موسوي لاري (ركني)
فرزند سيدعلياصغر ركني، به ترايخ 1314 هـ..ش. در شهرستان لار متولد شد. او از محضر امام خميني (ره) آيهالله مشكيني، آيهالله حسين نوري و آيهالله آقا شيخ باقر سلطاني بهرهمند شد. در همان اوان جواني به نويسندگي روي آورد و براي نسل جوان كتابهايي پرارزش نگاشت. رسالت اخلاق، سيماي تمدن غرب، اصول و مباني اعتقادي در چهار جلد و دهها كتاب ارزشمند ديگر كه به پنج زبان زندهء دنيا ترجمه و براي ترويج احكام اسلامي به اقصي نقاط جهان ارسال شده است. گروه بسيار ياز تشنگان حقيقت و شريعت اسلامي با روشنگريهاي حضرت ايشان به دين مبين اسلام گرويدهاند. آقاي ويروگو محمد امين، از كشور بوركينافاسو در نامهاي به آقاي سيدمجتبي موسوي لاري چنين مينويسد:
موسس محترم مركز نشر معارف اسلامي در جهان در جمهوري اسلامي ايران، سلام عليكم و رحمهالله-نخست احترام و تحيات قلبي و خالصانهء خود را به حضور شما تقديم ميدارم سپس به استحضارتان ميرسانم كه كتب ارسالي از سوي مركز نشر معارف اسلامي با خوشوقتي دريافت كردم و پيرو نامهء قبلي به اطلاعتان ميرسانم كه تصميم گرفتهام به لحاظ علاقهاي كه براي ارتباط با جمهوري اسلامي ايران دارم در شهر كنفوس شعبهء مركز نشر معارف اسلامي شما را راهاندازي كنم و به آگاهي شما ميرسانم كه همهء مسلمانان و ساكنان شهر كنفوس چشم انتظار ورود شما به اين شهر هستند تا شعبهء مركز نشر معارف اسلامي خودتان را افتتاح فرماييد و ما را خرسند و مشعوف سازيد.
از سوي ديگر مسلمانان الجزايري نيز ميخواهند در آخر سال 1995 ميلادي شعبهء مركز ديگري را راه بيندازند و مسئول اين كار شخصي از كشور ساحل عاج است كه مردم علاقه و رغبتي براي راهاندازي مركز الجزايريها از خود نشان نميدهند بنابراين از شما جداً تقاضا داريم كه سعي و تلاش خود را براي مسافرت به كشور ما و افتتاح شعبهء مركز نشر معارف اسلامي خودتان در ماه اوت يا سپتامبر سال جاري را بنمائيد و در پايان با خوشوقتي به اطلاعتان ميرسانم كه پس از دريافت و توزيع كتابهاي ارسالي مركز شما دو نفر از اهالي شهر ما به دامن اسلام روي آوردند و شهادتين را بر زبان جاري ساختند: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسولالله.
شما را به خدا ميسپارم. ارادتمند: ويروگو محمد امين از كشور بوركينافاسو
اينك روزانه دهها نامه از كشورهاي اسلامي و غير اسلامي به مركز معارف اسلامي رسيده، از ايشان تقاضاي ارسال كتابهاي ترجمه شده ميكنند.
58-ميرزا اشرف جهان و ميرمحمدتقي لاري
هر دو از سرشناسان لار و از نيكوكاران بودهاند. اشرف جهان در اواخر عمر به نجف ميرود، مجاورت اختيار كرده، در همان ديار نيز وفات ميكند. ميرمحمدتقي در لار زندگاني را بدرود گفته است.
59-آقا شيخ محمدباقر نخبهالفقهايي
فرزند محمدحسين، در سال 1308 در لار به دنيا آمد و از محضر آقا شيخ غلامحسين اديب، آقا شيخ محمدحسين نخبهافقهايي و مرحوم پدرش استفاده برد. كشكول نخبه و رسالت حضرت محمد صليالله عليه و آله از جمله آثار اوست.
60- آقا شيخ محمدحسن نخبهالفقهايي
فرزند شيخ محمدحسين و متولد 1282 شمسي در شهر لار است. او در همان شهر و نزد پدر بزرگوارش مدارج علمي را يكي پس از ديگري طي كرد. كتابخانهاي غني و نسبتاً بزرگ در شهر جديد تاسيس نمود، هيجده رساله در زمينهء احكام و مسائل اسلامي انتشار داده كه نشان از ژرفاي دانش او دارد. اين بزرگمرد در 88 سالگي، در سال 1370 ش در شهر لار، بدرود حيات گفت.
61-شيخ محمدحسين نخبهالفقهايي
محمدحسين فرزند ملامحمدباقر، در حدود سلا 1392 هـ.. در لار ديده به جهان گشود. به خاطر علاقه به علوم ديني در كسوت طلاب درآمد. با جد و جهد به تحصيل پرداخت و از استاداني چون: سيد عبدالمحسن مُهري، سيدعبدالباقي آيهاللهي و آيهالله سيدعبدالحسين لاري بهره گرفت. سپس به نجف اشرف رفت واز محضر مرحوم آيهالله آخوند ملامحمدكاظم خراساني و آيهالله شيخعلي قوچاني كامياب شد. در فقه و حديث سرآمد بود. اجازهء اجتهاد خود را ازمرحوم ناييني، غروي اصفهاني و شيخعلي ابيوردي دريافت داشت. كتابي با نام »مجمعالشتات« از او به چاپ رسيده است. وي با تحريم خريد و فروش كالاهاي خارجي، از قبيل چاي و قند و دخانيات با مرحوم آيهالله سيدعبدالحسين لاري همصدا بود و تا پايان عمر از اقلام ذكر شده، استفاده نكرد. اين بزرگوار كه در تقوا و عدالت نمونه بود، سرانجام در هفدهم جماديالاول سال 1362 هـ..، در سن هفتاد سالگي در اثر بيماري حصبه، دار فاني را وداع گفت و در قبرستان »كوريچان« مدفون گرديد.[49]
62-سيدالعلماءالابرار آقا سيدمحمدحسين نسابه
فرزند آقا سيدمحمدباقر در لار پاي به عرصهء وجود گذاشته، در مدرسه علميه منصوريه، فقه و اصول را، در خدمت آيهالله سيدعبدالحسين نجفي لاري آموخت و امامت جماعت مسجد امامزاده ميرعليبن حسين، را به عهده گرفت. امامزاده او جنب امامزاده و نزديك در مسجد قرار دارد.[50]
63-حجتالاسلام والمسلمين سيدمحمدحسين نسابه
سيدمحمدحسين (حسين) فرزند سيدمحمدحسين. در 1318 ش. در شهرستان جهرم پاي به عرصهء وجود نهاد. پس از گذراندن درسهاي كلاسيك مرسوم در جهرم، براي دريافتن علوم قديمي به شيراز رهسپار شد و مدت چهارسال از محضر آيهالله دستغيب، آميرزا علياكبر ارسنجاني، آقاي نجابت، آقاي سيدحسن آيهاللهي، آقاي كلواري و حاج عالم، بهره برد. آنگاه براي تكميل دروس سطح و خارج به قم مشرف شد و در حلقه درس و بحث حضرت امام خميني، آيهاللهالعظمي گلپايگاني و آيهالله فاضل لنكراني شركت نمود. حضور هميشه و فعال ايشان در دروان انقلاب اسلامي و روشنگري نسل جوان در آن ايام زبانزد خاص و عام است و بيشترين سهم را در راهاندازه اعتراضهاي خياباني عليه رژيم ستمشاهي داشت. او هماينك امام جمعهء موقت لار است.
64-حاج شيخ عبدالحسين نوروزي
حجهالاسلام والمسلمين نوروزي به سال 1397 ش. در شهر »دهكويه« چشم به جهان گشود. از كودكي به دروس علمي قديم علاقه نشان داد و به كسوت عالمان درآ/د. وي علاوه بر مقام والاي فقهي و داشتن اجازهء اخبار و حديث از جانب علامه اميني-صاحبالغدير-خوشنويسي نامدار و سختكوش بود. كتابخانهء شخصي او سرشار از مجموعههاي نفيس خطوط قدماست كه چند دفتر از آن در آستانهء چاپ و انتشار قرار دارد. نخستين مجموعه اين خطوط نفيس در بهار سال 1374 به همت دكتر محمود طاووسي منتشر شد.
او در سال 1367 ش. بدرود حيات گفت.[51] اسد نوروزي، شاعر تواناي لارستني برادرزاده اوست.
65-دكتر احمد اقتداري
دكتر اقتداري در سال 1304 شمسي در شهر لار به دنيا آمد، او پس ازتحصيلات ابتدايي و عالي، چندين سال در دانشكده حقوق دانشگاه تهران به تدريس پرداخت. در مسائل گوناگونِ فرهنگ، تاريخ، زبان و ادبيات و خليج فارس تأليفات متعددي دارد. براي آگاهي بيشتر از شرح زندگي ايشان، كتاب كاروانِ عمر، كه خاطرات هفتاد سال عمر اوست، منبعي مطمئن و پربار است.
66-دكتر محمدباقر وثوقي
وي در سال 1337 در شهر لار به دنيا آمد و پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه، از دانشگاه تهران، در رشته تاريخ، درجهء دكترا دريافت داشت. او نويسنده و تاريخنگار لارستان به شمار ميرود و كتابهاي »لار، شهري به رنگ خاك«، »تاريخ لارستان«، »لار و جنبش مشروطيت«، »خنج، گذرگاه باستاني لارستان« از جمله آثار اوست.
[1] -ماهنامه ميلاد لارستان, شماره سيزدهم, ص 4.
[2] -دانشمندان و سخنسرايان فارس, ج 1 و 2, محمدحسين ركنزاده آدميت, اسلاميه, تهران, 1338.
[3] -
(به نقل از لارستان كهن, احمد اقتداري, ص 79.)
[4] -رياضالعارفين, رضاقلي خان هدايت, دارالطباعه خاصه دولتي, ص 452.
[5] -كاروان عمر, احمد اقتداري, 1370, تهران, ص 287.
[6] -تاريخ مطبوعات, مسعود برزين, نشر بهجت.
[7] -نسخه دست نوشت تاريخ بيرم, محمد حقاني.
[8] -جزوه منتشره توسط بخشداري بيرم.
[9] -تاريخ لارستان, مورخ, به تصحيح محمدباقر وثوقي, راهگشا, شيراز, ص 142.
[10] -همان, ص 157.
[11] -تذكره حزين, شيخ محمدعلي حزين, ص 149.
[12] -همان, ص 157.
[13] -همان.
[14] -ميرزاي شيرازي, شيخ آقابزرگ تهراني, ارشاد اسلامي, 1361.
[15] -بنارويه: شهري است كوچك و قديمي در چند كيلومتري جويم.
[16] -تاريخ لارستان, مورخ لاري.
[17] -ماهنامه ميلاد لارستان, شماره 2, ص 6.
[18] -كشكول نخبه, نخبه كشكولها, شيخ محمدباقر نخبه, ص 390.
[19] -تاريخ دلگشاي اوز, محمدهادي كرامتي, ص 5, 1370, شيراز.
[20] -فارسنامه ناصري, ميرزا محمدحسن حسيني فسايي, ص 151.
[21] -مجمعالفصحا, رضاقلي خان هدايت, به كوشش مظاهر مصفا, ج 1, 81.
[22] -ديوان افسرده لاري, تصحيح بهرام خواجه, 1358.
[23] -دوبيتيهاي باقر لارستاني, صادق همايوني, نويد شيراز, 1369.
[24] -دانشمندان و سخن سرايان فارس, محمدحسين ركنزاده آدميت, ج 4, ص 925.
[25] -فارسنامه ناصري, به اهتمام رستگار قسايي, طبع جديد, ص 147.
[26] -كشكول نخبه, نخبه كشكولها, شيخ محمدباقر نخبه, ص 370.
[27] -دانشمندان و سخنسرايان فارس, محمدحسين ركنزاده آدميت, ج دوم, ص 657.
[28] -كاتالوگ پرچ؛ تاريخ سرجان ملكم, ص 149.
[29] -ديوان صحبت لاري, به اهتمام حسين معرفت, شيراز, 1333.
[30] -دانشمندان و سخنسرايان فارس, محمدحسين زكنزاده آدميت, ج 3, ص 468.
[31] -همان, ص 537.
[32] -لارستان كهن, احمد اقتداري, ص 185.
[33] -دانشمندان و سخنسرايان فارس, ج 3, ص 722.
[34] -فهرست كتابخانه اهدايي سيدمحمد مشكوه به كتابخانه دانشگاه تهران, محمدتقي دانشپژوه.
[35] -كشكول نخبه, نخبه كشكولها, شيخ محمدباقر نخبهالفقهايي.
[36] -مجالسالمومنين, به نقل استوري, ص 156.
[37] -همان.
[38] -فهرست كتابخانه اهدايي سيدمحمد مشكوه به دانشگاه تهران, منزوي, ص 158.
[39] -دانشمندان و سخنسرايان فارس, ركنزاده آدميت, ج 4, ص 341.
[40] -فتوحالحرمين, محيالدين لاري (شاعر سده نهم), با تصحيح و مقدمه علي محدث, انتشارات اطلاعات, تهران, 1366.
[41] -لارستان كهن, احمد اقتداري, ص 156.
[42] -دانشمندان و سخنسرايان فارس, ج 1, ص 433.
[43] -همان, ص 158.
[44] -جزوهاي از بخشداري بيرم.
[45] -تاريخ لارستان, مورخ لاري, به تصحيح محمدباقر وثوقي, راهگشا, 1369.
[46] -سيدعبدالحسين لاري, پيشواي تنگستان, سيدعلي رضا سيدكباري, ص 108.
[47] -تاريخ مشروطه ايران, احمد كسروي, اميركبير, ص 545.
[48] -روزنامه استخر, نگاهي به خدمات اجتماعي سيدعلياصغر موسوي لاري, جلال پاك شير, 1332 شمسي, شيراز.
[49] -ماهنامه ميلاد لارستان, شماره هيجدهم, ص 14.
[50] -سيماي داراب, سيدسيفالله نحوي, پژوهشكده باقرالعلوم, ص 121.
[51] -ماهنامه ميلاد لارستان, شماره 4, ص 13.